
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۴۷۹
۱
هوا خوش است و حریفان باغ دوشادوش
خوش است خوردن می با نوای نوشانوش
۲
به جیب غنچه فشاند دم صبا پیغام
به گوش گل رسد از عالم نسیم سروش
۳
نسیم گل نتواند قدم به راه نهاد
ز بس که میبرد آواز بلبلان از هوش
۴
حواس گشته لطیف آن قدر که در گلزار
صدای خندة گل تند میخورد بر گوش
۵
که کرده است معطّر مشام غنچه به باغ!
که نوعروس چمن باز کرده است آغوش
۶
به نیش ناله کند عندلیب فصّادی
که هست در رگ گلزار خون گل در جوش
۷
نمی ز روغن گل تا به جام گلشن هست
چراغ نالة بلبل نمیشود خاموش
۸
چو گل گشاده گریبان نمیتوان بودن
همان بهست که باشی چو غنچه چسبان پوش
۹
گذشت فصل بهار و نماند گل فیّاض
بیا که در غم بلبل برآوریم خروش
نظرات