
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۵۲۸
۱
هم در شیخ زدم هم ره رهبان رفتم
کافر از کعبه و از دیر مسلمان رفتم
۲
عادت عکس نقیض فلکم مغلطه زد
که پی درد به دریوزة درمان رفتم
۳
خنده بر سستی امید خودم میآید
از درت رفتم و این طرفه که خندان رفتم
۴
گرچه از آمدن خویش پشیمان بودم
لیکن از رفتن خود نیز پشیمان رفتم
۵
آمدم این همه ره دست به دامان امید
لیک با یأس ابد دست و گریبان رفتم
۶
اینکه جز لخت دلم هیچ ندادند نصیب
جرم من بود که ناخوانده به مهمان رفتم
۷
همدمان منع من از ناله روا نیست که من
بلبلی بودم و نادیده گلستان رفتم
۸
غربتم گرد ملالت ز وطن بیش افزود
یوسفی بودم و از چاه به زندان رفتم
۹
از ملاقات من احباب ملال افزودند
گرچه چون باد صبا جانب بستان رفتم
۱۰
بوی پیراهن یوسف شدم و بیاثرم
هرزه بود این که من از مصر به کنعان رفتم
۱۱
دوری از دوست ندانی گنه من فیّاض
رفتم از درگه او لیک به فرمان رفتم
نظرات