فیاض لاهیجی

فیاض لاهیجی

شمارهٔ ۵۴۶

۱

کمان غمزه پر کش کن که تیرت را نشان گردم

بگو حرفی که تا چون خط به گرد آن دهان گردم

۲

زبان بسته تا تقریر شرح بیقراری کرد

چو حرف شکوه می‌خواهم که بر گرد زبان گردم

۳

تو چون سرو روان از پیش من رفتی و می‌خواهم

ز خجلت آب گردم تا به دنبالت روان گردم

۴

درین دریای خون کز هیچ سوره بر کنارش نیست

دلی خواهم که چون گرداب دایم بر میان گردم

۵

امیدم پیر شد در وعده‌گاه انتظار او

کجا شد وعدة دیگر که باز از نو جوان گردم

۶

چنین نامهربانی‌ها که من دیدم عجب نبود

که با من مهربان گردد اگر نامهربان گردم

۷

خیالی گشته‌ام در ناتوانی‌ها از آن ترسم

که ناگه از نظرگاه سر تیرت نهان گردم

۸

به او رنگی ندارد گریة خونین من فیّاض

به پیش غم گر از هر تار مژگان خونفشان گردم

تصاویر و صوت

نظرات