
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۵۵۶
۱
بیرحمی بالای زبر دست تو نازم
کافر دلی چشم سیه مست تو نازم
۲
خون ریخته تا دامن صحرای قیامت
این زخم که بر من زدهای، دست تو نازم!
۳
دوران چو تو یک ترک کماندار نداری
صیدی چو من انداختهای، شست تو نازم!
۴
با آنکه ز هم نگسلد آمد شد لطفی
آن چین به جبین ریزی پیوست تو نازم
۵
فیّاض باین عجز شدی صید وی آخر
انداز بلندِ نظرِ پست تو نازم
تصاویر و صوت

نظرات