
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۵۶۷
۱
هزاران منزلم طی گشت و من در اولین گامم
بود پیدا از آغازم که پیدا نیست انجامم
۲
مرا به پاره کردن جامه عرت به بد نامی
که تنگ آمد لباس نیکنامیها به اندامم
۳
ستم باشد به زهر آغشتن لب در عتاب من
تو کز تحریک ابرویی توانی داد دشنامم
۴
تکلف ترک آدابست ارباب محبت را
همینم بس که گاهی بیتکلف میبری نامم
۵
ترا بر خاطر آیینه گردی تازه میبینم
بگو ای روز روشن چون نباشد تیره ایامم!
۶
فریب سوختن زآن شعله خوردم لیک میدانم
که چون خاکستر پروانه آخر میکند خامم
۷
ز کف فیّاض دادم دامن وصل محال او
چه سان نومید ننشینم که عنقا جسته از دامم
نظرات