
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۶۰۴
۱
در شمار کوی جانان کعبه را که دیدهایم
خاک راهش را به چشم آب زمزم دیدهایم
۲
ما سیهبختان غم، آیینة آب حیات
در سواد تیرهروزیهای ماتم دیدهایم
۳
مشت اجزای غبار ما بود ایمن ز باد
در هوای چشمِ تر شیرازة نم دیدة ایم
۴
پیری ما را خطر از ترکتاز مرگ نیست
ما و دل در کودکیها ماتم هم دیدهایم
۵
چون به طوفان کار ما افتد که از سستی بخت
کشتی خود را زبون موج شبنم دیدهایم
۶
تا شراب دوستی از جام دشمن خوردهایم
سرمة بیگانگی در چشم محرم دیدهایم
۷
بر چراغ هستی افشاندیم تا دامان فقر
شمع خود را بر مزار هر دو عالم دیدهایم
۸
خواندهای فیّاض تا درسی ز علم عاشقی
عقل کل را بارها پیش تو مُلزم دیدهایم
نظرات