
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۶۳۰
۱
میتوان از زندگانی دست آسان شستن
لیک دست از دامن زلف تو نتوان داشتن
۲
زلف را گو فکر جمعیّت کند تا کی چنین
خود پریشان بودن و ما را پریشان داشتن
۳
میتوان صد بار مردن هر نفس از درد او
لیک نتوان درد او محتاج درمان داشتن
۴
جان اگر با من نسازد در غم او گو مساز
میتوانم من غمش در سینه چون جان داشتن
۵
درد او فیّاض اگر درمان ندارد گو مدار
میتوان این درد را بهتر ز درمان داشتن
نظرات