
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۶۳۱
۱
به نومیدی ستم باشد ز راه دوست برگشتن
چو اشک و آه عاشق تا توان زیر و زبر گشتن
۲
پی دیدار آن با هر نگاهی آشنا باید
شدن چون سرمه در هر دیده و نور نظر گشتن
۳
درین طوفان صرصر آرزوی شعلگی خامست
نداری خانه گر در سنگ نتوانی شرر گشتن
۴
نه بر کف داغ عشق و نه به سر ژولیده موییها
چه لازم بر سر تیر حوادث بیسپر گشتن
۵
روایی هر چه بینی نارواییها از آن خوشتر
شدن سنگ سیه بهتر درین دوران که زر گشتن
۶
تفاوت در میان خوبرویان نقض یکرنگی است
به هر جا کاسة شیریست میباید شکر گشتن
۷
تماشای دل خود کن چه لازم، همچو آیینه
پی در یوزة دیدار دایم دربهدر گشتن
۸
نمیدانم کدامین عیشم امشب زار خواهد کشت
گهش در پای افتادن گهی بر گرد سر گشتن
۹
ترا شوق نجف فیّاض اگر در خاک غلتاند
عجب نبود فلک را هم همین کامست در گشتن
تصاویر و صوت

نظرات