فیاض لاهیجی

فیاض لاهیجی

شمارهٔ ۶۳۸

۱

می‌شد از طَرة او کام دل آسان دیدن

می‌توانستی اگر خواب پریشان دیدن

۲

ما گذشتیم ز فکر سر و سامان چه کنیم

نتوان زلف ترا بی سرو سامان دیدن!

۳

زده‌ای دستة گل بر سرو داغم چه کنم

بار بر خاطر دستار تو نتوان دیدن

۴

غم ایّام چه بودی همه با من بودی

که پریشان بودن به که پریشان دیدن

۵

پاک شو از همه خواهش که توانی فیّاض

هر چه خواهی همه در آینة جان دیدن

تصاویر و صوت

نظرات