
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۶۴۰
۱
اگر چشمت کند یک عشوة مستانه در گلشن
دگر بر کف نگیرد شاخ گل پیمانه در گلشن
۲
چنان چشمت میان اهل دل آوارگی افکند
که بلبل کرد جا در آتش و پروانه در گلشن
۳
اگر گیرد نشان آن سر کو از صبا ترسم
که دیگر تا ابد بلبل نسازد خانه در گلشن
۴
به عهد چشم مستت بخت من بیدار کی ماند
که گیرد چشم نرگس خواب ازین افسانه در گلسن
۵
برو فیّاض تخم سبحه در جای دگر افکن
نبینی حاصلی از کشتن این دانه در گلشن
نظرات