
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۶۴۷
۱
ز ناز آن رامْ دشمن گرچه دایم میرمید از من
ولی درد دلِ ناگفته گاهی میشنید از من
۲
من آن نامهربانیها که میدیدم نمیبینم
نمیدانم به غیر از مهربانیها چه دید از من!
۳
نمیدانم کباب ناز بودم یا عتاب امشب
همین دانم که خونابی به حسرت میچکید از من
۴
تو طاقت دشمن و، آنگه من و طاقت، محالست این
کنون آن صبر و آن طاقت که میدیدی رمید از من
۵
خوشا عهدی که در کوی تو بودم از جهان فارغ
چه خواریها که گردون از تغافل میکشید از من
۶
ز بس خونها ز رشک کشتگانت میخورم ترسم
که جوشد در قیامت خون یک محشر شهید از من
۷
تو ای فیّاض اگر با من نزاعی در جهان داری
جهان و هر چه در وی از تو و میرزا سعید از من
نظرات