
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۶۵۱
۱
گر نه ابراهیم عهد خود بود جانان من
چون کند جا در دل چون آتش سوزان من!
۲
از ازل کردند در خونریزی من اتّفاق
خنجرش را آشناییهاست با مژگان من
۳
درهم از همچشمی بخت سیاه عاشقست
نیست بیباعث پریشان طرّة جانان من
۴
گر فدا کردم به راهت دین و ایمان را چه غم
دین و ایمانم تویی، دین من و ایمان من
۵
گر چنین فیّاض از مژگان تراود سیل خون
میشود رسوای عالم حسرت پنهان من
نظرات