
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۶۵۷
۱
در خواب خمار آن چشم دایم ز شراب او
چشم همه شب تا روز بیدار ز خواب او
۲
تیغ تو و ما هر دو از تشنه لبی مردیم
او تشنه به خون ما، ما تشنه به آب او
۳
از ساغر وصل او لب تر نتوان کردن
اندیشه به چرخ افتد از بوی شراب او
۴
در بزم جگرخواری جرأت نتوان کردن
خمیازه نفس دزدد از بوی کباب او
۵
اندیشه نرنجانی از تربیتم فیّاض
ممکن نبود هرگز تعمیر خراب او
نظرات