
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۶۷۱
۱
گریه از بیم تو شد در دل بیتاب گره
بر سر هر مژهام قطرة سیماب گره
۲
احتیاط سر زلف تو بنازم که زَدَست
دل بیتاب مرا بر سر هر تاب گره
۳
بس که در خوابگه عیش به خود میپیچم
شده هر مو به تن بستر سنجاب گره
۴
از دم تیغ اجل اهل فنا آزادند
حسرت این رمه شد در دل قصّاب گره
۵
درِ صد گنج قناعت به رخت باز و ز حرص
قفل امّید تو در خاطر هر باب گره
۶
نیست جوهر که به یاد لب ما تشنه لبان
شده شمشیر ستم را به گلو آب گره
۷
در دل خون شده فیّاض جدا از تبریز
شده چون قطرة خون حسرت سرخاب گره
نظرات