
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۶۷۲
۱
ای حسرت لبت به دل نیشکر گره
یاقوت را ز لعل تو خون در جگر گره
۲
در دیده گشته خیره نگاهان شوق را
چون مردمک ز شرم تو تار نظر گره
۳
هر جا سخن ز لعل لبت بگذرد رواست
کاب صفا شود به گلوی گهر گره
۴
با خار خار عشق تو مستان غمزه را
دل را نمیشود هوس نیشتر گره
۵
حرفی ز زلف میشنوی وه چه غافلی
کاندیشه را چه سان گره افتاد بر گره
۶
اطفال باغ را ز شمیم تو در دماغ
گردید آرزوی نسیم سحر گره
نظرات