
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۶۸۲
۱
آنکه من دارم ندارد همچو او دلبر کسی
بیوفا پرور کسی، ظالم کسی، کافر کسی
۲
تا تواند سوختن داغ جنون بر سر کسی
نیست عاقل گر کشد درد سر افسر کسی
۳
ساده لوحم هر که آید در دلم جا میکند
خانة آیینه را هرگز نبندد در کسی
۴
زاهد و کبر و نماز و عاشق و عجز و نیاز
دل به درگاهش به چیزی میکند خوش هر کسی
۵
از فلک دل خوش به چندین ناخوشیها کردهام
دلخوشی جز من کجا دیدست از چنبر کسی
۶
نامرادم کرد و آخر بر مراد خود نشاند
از فلک این مردمیها کی کند باور کسی
۷
زان دهانم بوسه نه، پیغام نه، دشنام نه
تنگ هم نتوان گرفتن اینقدرها بر کسی
۸
منع زاهد کردمت فیّاض صد بار و نشد
خود تأمل کن چه گوید با تو خود دیگر کسی
تصاویر و صوت

نظرات