
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۸۲
۱
ز روح باده صد ره گرچه خالی شد تن مینا
ولی دست هوس کوته نشد از گردن مینا
۲
چرا دود از دماغ میپرستان برنمیآرد
که برق باده آتش میزند در خرمن مینا
۳
نوای بیغلط زن امشب ای مطرب که مستان را
چراغ باده پنهانست زیر دامن مینا
۴
ندارد بلبلان، گر پای نسبت در میان آید
قبای غنچه، اندامِ تن پیراهن مینا
۵
بهار میپرستان شد، نسیم لطف ساقی کو
گل صد نشئه را در غنچه دارد گلشن مینا
۶
از آن می از گلوی شیشه بالاتر نمیآید
که ماند جای خون تو به اندر گردن مینا
۷
به بزم باده فیّاض این ادا جا کرده در طبعم
که ساغر گوش میگردد به وقت گفتن مینا
تصاویر و صوت

نظرات