
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۸۸
۱
بیلبت ساغر می آب ندارد امشب
شمع در مجلس ما تاب ندارد امشب
۲
دل ندانم که دگر در چه خیالست که باز
اشک در دیدة ما خواب ندارد امشب
۳
موج طوفان بلد و وعدة ساحل نزدیک
کشتیم لنگر گرداب ندارد امشب
۴
شمع روی که برافروخته یارب! که فلک
رنگ بر چهرة مهتاب ندارد امشب
۵
از سرشکم نه همین پنجة مژگان جگریست
این حنا، کیست که در آب ندارد امشب
۶
تیرت از پهلوی ما پای کشیدست که دل
تکیه بر بستر سنجاب ندارد امشب
۷
خبری هست که اشکم نه چو هر شب فیّاض
پنجه در پنجة سیماب ندارد امشب
نظرات