
فردوسی
بخش ۱۳
۱
الا ای خریدار مغز سخن
دلت برگسل زین سرای کهن
۲
کجا چون من و چون تو بسیار دید
نخواهد همی با کسی آرمید
۳
اگر شهریاری و گر پیشکار
تو ناپایداری و او پایدار
۴
چه با رنج باشی چه با تاج و تخت
ببایدت بستن به فرجام رخت
۵
اگر ز آهنی چرخ بگدازدت
چو گشتی کهن نیز ننوازدت
۶
چو سرو دلارای گردد به خم
خروشان شود نرگسان دژم
۷
همان چهرهٔ ارغوان زعفران
سبک مردم شاد گردد گران
۸
اگر شهریاری و گر زیردست
بجز خاک تیره نیابی نشست
۹
کجا آن بزرگان با تاج و تخت
کجا آن سواران پیروزبخت
۱۰
کجا آن خردمند کندآوران
کجا آن سرافراز و جنگی سران
۱۱
کجا آن گزیده نیاکان ما
کجا آن دلیران و پاکان ما
۱۲
همه خاک دارند بالین و خشت
خنک آنک جز تخم نیکی نکشت
۱۳
نشان بس بود شهریار اردشیر
چو از من سخن بشنوی یادگیر
تصاویر و صوت


نظرات
مسعود