فردوسی

فردوسی

بخش ۴

۱

برآمد برین روزگار دراز

کشید اژدهافش به تنگی فراز

۲

خجسته فریدون ز مادر بزاد

جهان را یکی دیگر آمد نهاد

۳

ببالید برسان سرو سهی

همی تافت زو فر شاهنشهی

۴

جهانجوی با فر جمشید بود

به کردار تابنده خورشید بود

۵

جهان را چو باران به بایستگی

روان را چو دانش به شایستگی

۶

بسر بر همی گشت گردان سپهر

شده رام با آفریدون به مهر

۷

همان گاو کش نام بر مایه بود

ز گاوان ورا برترین پایه بود

۸

ز مادر جدا شد چو طاووس نر

بهر موی بر تازه رنگی دگر

۹

شده انجمن بر سرش بخردان

ستاره‌شناسان و هم موبدان

۱۰

که کس در جهان گاو چونان ندید

نه از پیرسر کاردانان شنید

۱۱

زمین کرده ضحاک پر گفت و گوی

به گرد جهان هم بدین جست و جوی

۱۲

فریدون که بودش پدر آبتین

شده تنگ بر آبتین بر زمین

۱۳

گریزان و از خویشتن گشته سیر

برآویخت ناگاه بر کام شیر

۱۴

از آن روزبانان ناپاک مرد

تنی چند روزی بدو باز خورد

۱۵

گرفتند و بردند بسته چو یوز

برو بر سر آورد ضحاک روز

۱۶

خردمند مام فریدون چو دید

که بر جفت او بر چنان بد رسید

۱۷

فرانک بدش نام و فرخنده بود

به مهر فریدون دل آگنده بود

۱۸

پر از داغ دل خستهٔ روزگار

همی رفت پویان بدان مرغزار

۱۹

کجا نامور گاو برمایه بود

که بایسته بر تنش پیرایه بود

۲۰

به پیش نگهبان آن مرغزار

خروشید و بارید خون بر کنار

۲۱

بدو گفت کاین کودک شیرخوار

ز من روزگاری بزنهار دار

۲۲

پدروارش از مادر اندر پذیر

وزین گاو نغزش بپرور به شیر

۲۳

و گر باره خواهی روانم تراست

گروگان کنم جان بدان کت هواست

۲۴

پرستندهٔ بیشه و گاو نغز

چنین داد پاسخ بدان پاک مغز

۲۵

که چون بنده در پیش فرزند تو

بباشم پرستندهٔ پند تو

۲۶

سه سالش همی داد زان گاو شیر

هشیوار بیدار زنهارگیر

تصاویر و صوت

شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو » تصویر 58
فرید حامد :
فرشید ربانی :
فرهاد بشیریان :
محمدیزدانی جوینده :

نظرات

user_image
پرهون
۱۳۹۴/۰۸/۲۰ - ۰۹:۴۵:۱۲
بیت چهارم بُد با بود هم قافیه شده یا اشکال تایپیه؟
user_image
خسروساسان
۱۳۹۷/۱۲/۱۴ - ۰۱:۳۸:۰۹
دوستان، معنی این بیت چیست؟ همچنین باره خواستن به چه معناست؟و گر باره خواهی روانم تراستگروگان کنم جان بدان کت هواست
user_image
محسن ، ۲
۱۳۹۷/۱۲/۱۴ - ۰۲:۵۰:۰۱
خسرو جان باره به مانای اسب و قلعه است ولی باید منظور خانه و مال و منال باشدمیگوید هرچه از مال دنیا بخواهی از دل و جان در اختیار تو می گذارم و جانم در گروِ آنچه که تو آرزو داریکت =که ترا هواست =آرزوستکت هواست =که ترا آرزوست
user_image
خسروساسان
۱۳۹۷/۱۲/۱۴ - ۱۲:۳۷:۴۲
سپاسگزارم محسن گرامی
user_image
محسن ، ۲
۱۳۹۷/۱۲/۱۴ - ۱۴:۴۷:۱۶
خسرو جان کاری نمی کنم که قابل سپاسگزاری باشد از شما تشکر می کنم که دیگران را وادار به جستجوی معانی می کنیدزنده باشی
user_image
مهرداد عمرانی
۱۳۹۸/۱۰/۲۹ - ۰۹:۳۴:۴۹
با سلاممعنی مصرع دوم بیت چهارم چیست؟شده تنگ بر آبتین بر زمینبا تشکر
user_image
مهرداد عمرانی
۱۳۹۸/۱۰/۲۹ - ۰۹:۳۵:۵۳
تصحیح می کنم بیت دوازدهم
user_image
گویان
۱۳۹۸/۱۲/۱۵ - ۱۵:۰۳:۰۹
جناب عمرانی” آبتین بر” بخوانید به معنا میرسید
user_image
فرهاد
۱۳۹۹/۰۴/۱۳ - ۰۰:۴۵:۳۵
دوستان اتفاقات ضحاک در تخت جمشید رخ داده؟
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۴/۱۳ - ۰۱:۲۸:۰۳
گرامی فرهادتخت جمشید را هخامنشیان 518سال پیش از میلاد بنا کرده اند ، یادگاری ست از داریوش، خشایار شاه و اردشیر شاه قسمتی از تاریخ حقیقی ایران است.ضحاک استوره ای {اسطوره }ست قبل از بنای تخت جمشید
user_image
علی
۱۳۹۹/۱۱/۲۴ - ۰۴:۴۴:۱۴
با سلام و درودمنظور از مصرع "به مادر جدا شد چو طاووس نر" چیست؟ اشاره به برمایه میکنه یا داره از جدایی فریدون از مادر رو میگه؟
user_image
فرحناز یوسفی
۱۴۰۰/۰۱/۲۳ - ۱۸:۰۹:۵۲
زمادر جدا شد چو طاووس نر بهر موی بر تازه رنگی دگربا توجه به بیت قبل این بیت به برمایه برمی گردد: یعنی این گاو از مادرش مانند طاووسی که هر مویش رنگی دارد به دنیا آمد و رنگ پوست این گاوعادی نبود
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۰/۱۰/۲۹ - ۰۸:۲۸:۲۲
پرمایه ماده گاویست  که  هنگام زادن از مادر  مانند طاووس نر  رنگارنگ بود -
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۰/۱۰/۲۹ - ۰۸:۵۵:۲۳
وگر باره خواهی روانم تراست  گروگان کنم جان بدان کت  سزاست باره = مزد  و پیشکش خسرو قبادیانی گوید  به از نیکو سخن چیزی نیابی  که زی دانا بری از بهر  باره
user_image
ahmad TNT
۱۴۰۰/۱۰/۲۹ - ۲۱:۳۸:۴۲
هشیوار بیدار زنهارگیر
user_image
محمد حسین حسنی شلمانی
۱۴۰۲/۰۲/۲۸ - ۱۵:۱۰:۱۵
به نظرم پاره درست است  پاره به معنی پول در کردستان عراق هنوز کاربرد دارد  می گوید اگر پول می خواهی  حواسم به تو هست   و (حتی)جانم رو به آنچه تو می خواهی گروگان می گذارم 
user_image
سعید فرامندی
۱۴۰۲/۰۸/۲۷ - ۰۱:۱۹:۰۵
در بخش 155 کوش نامه نام گذاری فریدون توسط پدرش آبتین را اینگونه توضیح می‌دهد «فَر ایدون _ فریدون» سوی کودک آمد سرافراز شاه همی کرد شادان به رویش نگاه رخانش چو تابنده خورشید دید به چهر اندرش فرّ جمشید دید بخندید، گفتا فرّ ایدون بود جهان را از این شادی افزون بود فریدونش کردند از این فال، نام ز دیدار او مرد و زن شادکام
user_image
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
۱۴۰۳/۰۳/۲۱ - ۲۱:۱۵:۱۸
این یکی از محدود بخش هایی بود که حاشیه ها کاملا در جهت معنی و درک بهتر ابیات بود دست همگی مریزاد
user_image
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
۱۴۰۳/۰۳/۲۱ - ۲۱:۲۲:۵۳
فریدون که بودَش پدر آبتین شده تنگ  بر آبتین  بر زمین گریزان و از خویشتن گشته سیر برآویخت  ناگاه  بر  کام  شیر   تنگ شدن زمین, از خویش گریزان و از خویش سیر گشته شرایط و حال و هوای روحی آبتین اصلا خوب نبوده است, گویی با ضحاکیان درگیر بوده است. این چنین به نظر می رسد که ضحاک مخالفینِ خود را به آشپزخانه می فرستاده است که قاعدتا تعداد این مخالفان کم نبوده است. کاش اساتید به فهم بهتر این ابیات کمک کنند. سپاسگزارم