فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۵۸۱

۱

گه جلوه لاهوت دهد جام شرابم

گه عشوهٔ نا سوت فریبد بسرابم

۲

گه نقل و کباب از کف جانانه ستانم

گه فرقت جانانه کند سینه کبابم

۳

جز محنت دوریش عقابی نشناسم

جز شادی نزدیکی او نیست ثوابم

۴

بی‌دوست یکی تشنه لب گرسنه چشمم

با دوست چو باشم همه نانم همه آبم

۵

شد عمر گرامی همه در مدرسها صرف

کو عشق که فارغ کند از درس و کتابم

۶

کو عشق که معمور کند خانه دل را

عمریست ز ویرانی دل خانه خرابم

۷

تا چند درین بادیه سرگشته توان بود

ای خضر خدا ره بنما راه صوابم

۸

فیض و سر تسلیم و رضا بر قدم دوست

گر تیغ کشد بر سر من روی نتابم

تصاویر و صوت

نظرات