
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۵۸۴
۱
من هماندم که با تو پیوستم
مهر از هرچه جز تو بگسستم
۲
تا گشادم بکوی عشقت پای
رفت تقوی و دانش از دستم
۳
بگسستم ز خویش و بیگانه
روز اول که با تو دل بستم
۴
هیچ طرفی نبستم از عشقت
غیر ازین کو دو کون بگسستم
۵
چونکه نتوانم از تو دل برداشت
بر جفای تو نیز دل بستم
۶
ساغرم گر دهی و گر ندهی
که ز چشمان مست تو مستم
۷
گفته بودی ز چیست خستگیش
خستگیهای چشم تو خستم
۸
بسته تر شد ز پیچش زلفت
کو امید خلاص ازین شستم
۹
فیض چون زلف تست کافر اگر
یکسر موی از غمت رستم
نظرات