
فیض کاشانی
شمارهٔ ۷۴
۱
بهر مهر تو به فردوس براتم دادند
وز جهنم به ولای تو نجاتم دادند
۲
در شب هجر تو بودم چو خضر در ظلمات
تا که از چشمه شوق آب حیاتم دادند
۳
سرخوش از دوستی آل پیمبر گشتم
باده از جام تجلّی صفاتم دادند
۴
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
یعنی از نور ولاشان لمعاتم دادند
۵
من همان روز ز اسلام شدم برخوردار
که به دل نور ولای حضراتم دادند
۶
گر شدم عالم و عارف به ولاشان چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
فیض از اهل نجات است یقین میدانم
گو چرا زانکه در این شیوه ثباتم دادند
نظرات