
فروغی بسطامی
غزل شمارهٔ ۱۱۸
۱
پیکی مرا به سوی تو غیر از نسیم نیست
آن هم ز بخت تیرهٔ من مستقیم نیست
۲
کس دل ز غمزهات به سلامت نمیبرد
الا کسی که صاحب ذوق سلیم نیست
۳
لعل تو نرخ بوسه مگر نقد جان کند
ور نه به قدر سنگ تو در کیسه سیم نیست
۴
بیگانه را به کوی خود ای آشنا مخوان
کاهل جحیم در خور باغ نعیم نیست
۵
چندان به لطف دوست دلم شد امیدوار
کز خصمی رقیب مرا هیچ بیم نیست
۶
گر بر من آن نگار پری چهره بگذرد
تشویشم از عقوبت دیو رجیم نیست
۷
گر بنده با خبر شود از بحر رحمتش
با عفو خواجه هیچ گناهی عظیم نیست
۸
طومار جرم ما همه از جام باده شست
یارب که گفت ساقی مستان کریم نیست
۹
فارغ فروغی از غم روی تو کی شود
غافل شدن ز مساله کار حکیم نیست
نظرات