فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۱۴

۱

میفشان جعد عنبر فام خود را

ببین دلهای بی آرام خود را

۲

سپردم جان و بوسیدم دهانت

به هیچ آخر گرفتم کام خود را

۳

به دشنامی توان آلوده کردن

لب شیرین درد آشام خود را

۴

دلم در عهد آن زلف و بناگوش

مبارک دید صبح و شام خود را

۵

در آغاز محبت کشته گشتم

بنازم بخت نیک انجام خود را

۶

زبان از پند من ای خواجه بر بند

که بستم گوش استفهام خود را

۷

ز سودای سر زلف رسایش

بدل کردم به کفر اسلام خود را

۸

من آن روزی که دل بستم به زلفش

پریشان خواستم ایام خود را

۹

به عشق از من مجو نام و نشانی

که گم کردم نشان و نام خود را

۱۰

فروغی سوختم اما نکردم

ز سر بیرون خیال خام خود را

تصاویر و صوت

دیوان کامل فروغی بسطامی به کوشش حسین نخعی - تصویر ۲۸

نظرات