فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۲۶۹

۱

گر در آید شب عید از درم آن صبح امید

شب من روز شود یک سر و روزم همه عید

۲

خستگیهای مرا عشق به یک جو نگرفت

لاغریهای مرا دوست به یک مو نخرید

۳

غنچه‌ای در همه گل‌زار محبت نشکفت

گلبنی در همه بستان مودت ندمید

۴

هم سحابی ز بیابان مروت نگذشت

هم نسیمی ز گلستان عنایت نوزید

۵

صاف بی‌درد کس از ساقی این بزم نخورد

گل بی خار کس از گلبن این باغ نچید

۶

نه مسلمان ز قضا کام‌روا شد نه یهود

نه شقی مطلبش از چرخ برآمد نه سعید

۷

رهروی کو که درین بادیه از ره نفتاد

پیروی کو که درین معرکه در خون نتپید

۸

نیک بخت آن که در این خانه نه بگرفت و نه داد

تیزهوش آن که در این پرده نه بشنید و نه دید

۹

از مرادت بگذر تا به مرادت برسی

که ز مقصود گذشت آن که به مقصود رسید

۱۰

وقتی آسوده ز آمد شد اندیشه شدیم

که در خانه ببستیم و شکستیم کلید

۱۱

ما فروغی به سیه‌روزی خود خوشنودیم

زآن که هرگز نتوان منت خورشید کشید

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
من
۱۳۹۵/۰۳/۰۶ - ۰۳:۲۰:۰۵
از مرادت بگذر تا به مرادت برسیکه ز مقصود گذشت آن که به مقصود رسیدخیلی بیت شگفت آوریه که اشاره به یک قانون هستی دارهکسی تجربه ای در این زمینه داره ؟؟
user_image
محسن خسروی
۱۳۹۵/۰۳/۱۳ - ۰۴:۲۰:۱۰
بله درسته این مفهوم رو در اشعار مولانا هم جستجو کرد اصولا این حرف که از مرادت بگذر تا به آن برسی حرف متناقضی به نظر میادچطور میشه من هدفی دارم ازش بگذرم و بهش برسم؟ اما طبق تحقیقی که من کردم این لفظ مراد به اهداف نفسانی اشاره داره....
user_image
مسعود
۱۳۹۶/۱۰/۰۶ - ۰۷:۵۹:۲۱
از مرادت بگذر تا به مرادت برسیکه ز مقصود گذشت آن که به مقصود رسیدبیت‌های زیر از زبان مولانا با مفهوم بیت بالا :جمله بی‌قراریت از طلب قرار تست طالب بی‌قرار شو تا که قرار آیدتجمله بی‌مرادیت از طلب مراد تست ور نه همه مرادها همچو نثار آیدت
user_image
سید محسن
۱۳۹۸/۱۰/۱۵ - ۱۱:۱۵:۳۹
با عرض ارادت خدمت اندیشمندان عزیزدر باره این مفاهیم لطفا بعرایض منهم عنایت بفرمائیدشاعر میفرماید آنچه که تو مراد میدانی اصل و درست نیست لازمست کر کلیه آرزوهای بی ارزش بگذری تا آنچه درست و واقعی است بر تو تجلی کند و تو در رسیدن به آن هدف واقعی تلاش کنی و به آن برسی که حتما هم خواهی رسیدیک تک جمله هم عرض میکنم و توجه عزیزان را به آن جلب میکنم--مرگ ،آنچیزی است که ما آرزو میکنیم--