فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۳۲۲

۱

من این عهدی که با موی تو بستم

به مویت گر سر مویی شکستم

۲

پس از عمری به زلفت عهد بستم

عجب سر رشته‌ای آمد به دستم

۳

ز مویت کافر زنار بندم

ز رویت هندوی آتش پرستم

۴

کمند عشق را گردن نهادم

طناب عقل را درهم گسستم

۵

ز مستوری چه می‌پرسی که عورم

ز هشیاری چه می‌گویی که مستم

۶

شراب شادکامی را چشیدم

سبوی نیک نامی را شکستم

۷

به شمشیر از سر کویش نرفتم

به تدبیر از خم بندش نجستم

۸

فزون تر شد هوای او پس از مرگ

تو پنداری کزین اندیشه رستم

۹

چنین ساقی ز خویشم بی خبر ساخت

که آگه نیستم از خود که هستم

۱۰

گواه دعویم پیر مغان است

که مست از جرعهٔ جام الستم

۱۱

قیامت چون نخوانم قامتت را

که تا برخاستی، از پا نشستم

۱۲

چه گفتی زان سهی بالا فروغی

که فارغ کردی از بالا و پستم

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
کسرا
۱۳۹۵/۰۴/۳۱ - ۰۲:۰۸:۱۹
زیباست
user_image
سعید
۱۳۹۷/۱۱/۱۰ - ۲۲:۱۵:۲۹
درود؛من معنی ابیات زیر را نمی‌فهمم، لطف کنید در فهم این ابیات به من کمک کنید.فزون تر شد هوای او پس از مرگتو پنداری کزین اندیشه رستمچنین ساقی ز خویشم بی خبر ساختکه آگه نیستم از خود که هستمگواه دعویم پیر مغان استکه مست از جرعهٔ جام آلستمقیامت چون نخوانم قامتت راکه تا برخاستی، از پا نشستمچه گفتی زان سهی بالا فروغیکه فارغ کردی از بالا و پستممنظور از چنین ساقی کی بوده؟جام آلست چیه؟ منظورش جام بزرگهقیامت چون نخوانم قامتت را، منظورش چیه؟زان سهی بالا، یعنی چی؟
user_image
ما را همه شب نمی برد خواب
۱۳۹۷/۱۱/۱۱ - ۱۱:۰۰:۱۲
سعید جان فزون تر شد هوای او پس از مرک تو پنداری کزین اندیشه رستم : تو چطور فکر می کنی با مردن فکر اون از سرم بیرون رفت در حالی که عشق اون پس از مرگم بیشتر از زنده بودنم هستچنین ساقی ز خویشم بی خبر ساختکه آگه نیستم ز خود که هستم :ساقی جوری باعث شد که از خودم بی خبر بشم ( من رو از یاد من برد) که نمی دونم وجود دارم ( و یا شاید چه کسی هستم)گواه دعویم پیر مغان است که مست از جرعه ی جام الستم :گواه ادعای من ( که از جام الست مستم )پیر مغان است در توضیح جام الست باید بگم برگرفته از آیه 173 سوره ی اعراف هستش الست زمانی که ابتدا ندارد ، روی هم رفته این شعر تحت تاثیر حافظ هستش از لحاظ مفهوم و اصطلاحات به کار رفته قیامت چون نخوانم قامتت راکه تا برخواستی از پا نشستم بلندی قد و در مقابلت هیچی نیستم و تعارف های شاعرانه رو تو این بیت بیان کرده، با اتفاق افتادن قیامت بلوا میشه، همه از خودشون غافل میشه هول قیامت همه رو فرا میگیره ، بلند شدن معشوق رو به قیامت تشبیه کرده چه گفتی زان سهی بالا فروغیکه فارغ کردی از بالا و پستم سهی اصولا سروی رو که راست باشه و بلند باشه رو میگن ، سرو سهی فروغی از اون سهی بالا حرف زدی و من دیگه پستی و بلندی برام اهمیتی ندارهعذر می خوام طولانی شد
user_image
سعید
۱۳۹۷/۱۱/۱۵ - ۰۰:۴۱:۴۸
سپاسگزارم «ما را همه شب نمی برد خواب»