فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۳۲۵

۱

در جلوه‌گاه جانان جان را به شوق دادم

در روز تیرباران مردانه ایستادم

۲

جان با هزار شادی در راه او سپردم

سر با هزار منت در پای او نهادم

۳

جز راستی نبینی در طبع بی نفاقم

جز ایمنی نیابی در نفس بی فسادم

۴

نام تو برده می‌شد تا نامه می‌نوشتم

روی تو دیده می‌شد تا دیده می‌گشادم

۵

در وادی محبت دانی چه کار کردم

اول به سر دویدم، آخر ز پا فتادم

۶

مجلس بهشت گردد از غایت لطافت

هر گه ز در درآید حور پری نژادم

۷

جز عشق سبز خطان درسی به من نیاموخت

استاد کاملم کرد، رحمت بر اوستادم

۸

تا با قضاش کردم ترک رضای خود را

با هر قضیه خوش دل با هر بلیه شادم

۹

طرح توی فروغی می‌ریختم، اگر بود

حکمی بر آب و آتش، دستی به خاک و بادم

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
سید محسن
۱۳۹۸/۱۰/۲۳ - ۱۶:۳۷:۰۰
طرح نوئی فروغی می ریختم ،اگر بود-درست است