
فروغی بسطامی
غزل شمارهٔ ۳۵۴
۱
من ساده پرست و باده نوشم
فرمان بر پیر می فروشم
۲
مستغرق لجهٔ شرابم
مستوجب مژدهٔ سروشم
۳
بر گردش ساقی است چشمم
بر پردهٔ مطرب است گوشم
۴
آن جا که پیالهای، خرابم
و آن جا که ترانهای، خموشم
۵
من گوش ز بانگ نی شنیدم
من چشم ز جام می نپوشم
۶
هم آتش می بسوخت مغزم
هم ناله نی ببرد هوشم
۷
در کردن توبه سست کیشم
در خوردن باده سخت کوشم
۸
عشرت طلب و نشاط جویم
ساغر به کف و سبو به دوشم
۹
جز پیر مغان نمیشناسم
جز قول بتان نمینیوشم
۱۰
از طعن کسی نمیخراشم
وز کردهٔ خود نمیخروشم
۱۱
تا روز جزا کشد فروغی
کیفیت بادههای دوشم
نظرات
ناشناس