فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۳۷

۱

دی به رهش فکنده‌ام طفل سرشک دیده را

در کف دایه داده‌ام کودک نورسیده را

۲

بخت رمیده رام شد وحشت من تمام شد

کان سر زلف دام شد پای دل رمیده را

۳

از لب شکرین او بوسه به جان خریده‌ام

زان که حلاوتی بود جنس گران خریده را

۴

گر به سر من آن پری از سر ناز بگذرد

بر سر راهش افکنم پیرهن دریده را

۵

پرده ز رخ گشاده‌ای ، داد کرشمه داده‌ای

داغ دگر نهاده‌ای لالهٔ داغ دیده را

۶

دل به نگاه اولین گشت شکار چشم تو

زخم دگر چه می‌زنی صید به خون تپیده را

۷

چشم سیاه خود نگر هیچ ندیده‌ای اگر

مست کمین گشاده را، ترک کمان کشیده را

۸

زهر اجل چشیده‌ام تلخی مرگ دیده‌ام

تا ز لبت شنیده‌ام قصهٔ ناشنیده را

۹

هیچ نصیب من نشد از دهنش فروغیا

چون به مذاق بسپرم شربت ناچشیده را

تصاویر و صوت

دیوان کامل فروغی بسطامی به کوشش م. درویش - فروغی بسطامی - تصویر ۴۱

نظرات

user_image
حمیدرضا
۱۳۹۵/۰۵/۰۵ - ۰۱:۲۱:۱۲
عالی بود.