فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۵۰۹

۱

گل به جوش آمد و مرغان به خروش از همه سوی

رو بط باده به چنگ آر و بت ساده بجوی

۲

گریهٔ ابر سیه خیمه نگر دشت به دشت

خندهٔ برق درخشنده ببین کوی به کوی

۳

ژاله بر لاله فرو می‌چکد از دامن ابر

خیز و با لاله رخی ساحت گلزار ببوی

۴

تازه کن عهد کهن با صنم باده فروش

بادهٔ کهنه بیاشام و گل تازه ببوی

۵

تا نیفکنده سرت کوزه گر چرخ به خاک

رخت در پای خم انداز و می افکن به سبوی

۶

در میخانه برو بادهٔ دیرینه بنوش

لب دریا بنشین دامن سجده بشوی

۷

صورت حال مرا سرو چمن می‌داند

که کشیدن نتوان پای به گل رفته فروی

۸

گفتم از گریه مگر باز شود عقدهٔ دل

آن هم از طالع برگشته گره شد به گلوی

۹

همه تدبیر من این است که دیوانه شوم

کودکان در پیم افتند به صد هایا هوی

۱۰

راستی با خم ابروی تو نتوان گفتن

جز حدیث دم شمشیر شه معرکه جوی

۱۱

شرزه شیر صفت ناورد ملک ناصردین

که به او می نشود شیر فلک روی به روی

۱۲

کار فرمای شهان مرجع پیدا و نهان

که خبر دارد از اوضاع جهان موی به موی

۱۳

خوی او بخشش و دریا ز کفش در آتش

شاه بخشنده نیامد به چنین بخشش و خوی

۱۴

خسروا گر نه فروغی سر تحسین تو داشت

پس چرا هم سخن آرا شد و هم قافیه گوی

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
kazem
۱۳۹۱/۰۱/۰۱ - ۲۲:۰۶:۱۳
فکر می کنم در مصرع دوم بیت ششم سجاده صحیح باشد.
user_image
kazem
۱۳۹۱/۰۱/۰۱ - ۲۲:۰۹:۰۸
در مصرع اول بیت پایانی صحیح اینگونه است:خسروا گر نه فروغی سر تحسین تو داشتکه بین خسرو و الف فاصله افتاده است و درست خوانده نمی شود.