فضولی

فضولی

شمارهٔ ۳۷۴

۱

با منی اما چه حاصل سوی من مایل نه‌ای

در دلی اما چه سود آگه ز حال دل نه‌ای

۲

تو بدان مایل که بر من هر زمان جوری کنی

من بدین خوش دل که از من یک زمان غافل نه‌ای

۳

خوب می‌دانی طریق کشتن عشاق را

گرچه طفلی از فن عاشق‌کشی جاهل نه‌ای

۴

نخل امیدم نمی‌یابد ز تو نشو و نما

می‌شود معلوم کز نوری ز آب و گل نه‌ای

۵

نیست حسن التفات گل‌رخان از کس دریغ

ای که محرومی ازین دولت مگر قابل نه‌ای

۶

ای که در ملک جهان یار اقامت می‌نهی

غالبا آگه ز آفت‌های این منزل نه‌ای

۷

بر جنونم می‌زنی هردم فضولی طعنه‌ها

گرچه می‌رنجم چه گویم با تو چون عاقل نه‌ای

تصاویر و صوت

نظرات