قاآنی

قاآنی

غزل شمارهٔ ۲۴

۱

دل تو خاره و جسمت حریر را ماند

رخت ستاره و زلفت عبیر را ماند

۲

رخم چو زلف تو پرچین شدست و شادم ازین

که موی یار جوان روی پیر را ماند

۳

چنین که روی تو در شام زلف جلوه کند

مسلمست که ماه منیر را ماند

۴

بدین صفت که سر افکنده زلف پیش رخت

ستاده پیش توانگر فقیر را ماند

۵

تو شاه لشکر حسنی و سینه و دل من

به بارگاه تو طبل و نفیر را ماند

۶

چسان ز دست غمت صید دل خلاص شود

که مژه‌های تو یک جعبه تیر را ماند

۷

سریر عاج که گویند داشت خسرو هند

سرین سیمبران آن سریر را ماند

۸

ز خندهٔ گل و از رقص سرو معلومست

که باد صبح به بستان بشیر را ماند

۹

ز بس در آن تن نازک فرو رود انگشت

گمان بری که سراپا خمیر را ماند

۱۰

لطیفه‌های وی از بس که چرب و شیرینست

اگر غلط نکنم شهد و شیر را ماند

تصاویر و صوت

دیوان حکیم قاآنی شیرازی به کوشش محمدجعفر محجوب - تصویر ۹۶۳

نظرات