
قاآنی
غزل شمارهٔ ۵۸
۱
یارکی هست مرا به لطافت ملکو
به حلاوت شکر و به ملاحت نمکو
۲
دی مرا گفت به طیش غم برانگیخته جیش
از پی موکب عیش ساخت باید یزکو
۳
خیز و آن باده بنوش که روی پاک ز هوش
رودت جوش و خروش بسماک از سمکو
۴
پشه زو پیل شود قطره زو نیل شود
زو ابابیل شود باز سیمین پر کو
۵
جرعهٔ می هاتوا که جم و کی ماتوا
جملگی قد فاتوا همگی قد هلکو
۶
شیخنا بهر عوام ساخته دانه و دام
دانهاش سبحهٔ خام دام تحتالحنکو
۷
بهر دیبای طراز تا کیت جان بگداز
شادمان باش و بساز با قبای قدکو
۸
هله قاآنی هان نقد خود دار نهان
که شد از غیب عیان نقدها را محکو
۹
شمع شیراز منم نکتهپرداز منم
همه تن ناز منم تو چه گویی کلکو
۱۰
فعلاتن فعلن فعلاتن فعلن
هست تقطیع سخن دک دکادک دککو
تصاویر و صوت

نظرات