قاآنی

قاآنی

غزل شمارهٔ ۶

۱

چه شیرین گفت خسرو این عبارت

که نبود وصل شیرین بی‌مرارت

۲

سرم را در ره وصل تو دادم

که بی‌سرمایه صعب افتد تجارت

۳

سزد گر زندهٔ جاوید مانم

که مرگ آمد ندیدم از حقارت

۴

مرا تهدید کشتن چون کند دوست

به عمر جاودان بخشد بشارت

۵

برون نه از دل سوزان من پای

که می‌ترسم بسوزی از حرارت

۶

که دارد فرصت خونخواری تو

که صدتن می کشی از یک اشارت

۷

به زلف و خال و خط بردی دلم را

سپه را حکم فرمودی به غارت

۸

مجو در گریه قاآنی صبوری

که نتوان کرد در دریا عمارت

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
رضا سعدی
۱۳۹۲/۰۷/۱۷ - ۰۸:۰۴:۳۳
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن
user_image
بردیا
۱۴۰۲/۰۵/۳۰ - ۱۱:۱۴:۳۲
زیبا استاد