غالب دهلوی

غالب دهلوی

شمارهٔ ۱۱۰

۱

در پرده شکایت ز تو داریم و بیان هیچ

زخم دل ما جمله دهانست و زبان هیچ

۲

ای حسن گر از راست نرنجی سخنی هست

ناز این همه یعنی چه؟ کمر هیچ و دهان هیچ

۳

در راه تو هر موج غباری ست روانی

دلتنگ نگردم ز برافشاندن جان هیچ

۴

بر گریه بیفزود زدل هر چه فرو ریخت

در عشق بود تفرقه سود و زیان هیچ

۵

تن پروری خلق فزون شد ز ریاضت

جز گرمی افطار ندارد رمضان هیچ

۶

دنیاطلبان عربده مفت ست بجوشید

آزادی ما هیچ و گرفتاریتان هیچ

۷

پیمانه رنگی ست درین بزم به گردش

هستی همه طوفان بهارست خزان هیچ

۸

عالم همه مرآت وجودست عدم چیست؟

تا کار کند چشم محیط ست و کران هیچ

۹

در پرده رسوایی منصور نوایی ست

رازت نشنودیم ازین خلوتیان هیچ

۱۰

غالب ز گرفتاری اوهام برون آی

بالله جهان هیچ و بد و نیک جهان هیچ

تصاویر و صوت

نظرات