غالب دهلوی

غالب دهلوی

شمارهٔ ۱۱۴

۱

تا بشوید نهاد ما ز وسخ

گشت گرمابه ساز از دوزخ

۲

تا چه بخشند در جهان دگر

کشتگان ترا چمن برزخ

۳

وه که از کشتزار امیدم

بهره مور نیز برد ملخ

۴

دلم اجزای ناله را مدفن

درت اشخاص بقعه را مسلخ

۵

از دل آرم، بساط من آتش

از تو گویم، برات من بر یخ

۶

هوس ما و دانه از یک دست

نفس ما و دام از یک نخ

۷

برگ در خورد همت فلکست

به شکایت چه می زنیم زنخ؟

۸

مور چون ساز میزبانی کرد

به سلیمان رسید پای ملخ

۹

با تو شد همسخن پیام گزار

چه شکیبم به ارزش پاسخ

۱۰

در سخن کار بر قیاس مکن

ترش گردد ترش نه تلخ تلخ

۱۱

قاصد من به راه مرده و من

همچنان در شماره فرسخ

۱۲

مرگ غالب دلت به درد آورد

خویش را کشت و هرزه کشت آوخ

تصاویر و صوت

دیوان غالب دهلوی به کوشش دکتر محسن کیانی - غالب دهلوی - تصویر ۱۰۸

نظرات