غالب دهلوی

غالب دهلوی

شمارهٔ ۱۱۵

۱

لبم از زمزمه یاد تو خاموش مباد

غیر تمثال تو نقش ورق هوش مباد

۲

نگهی کش به هزار آب نشویند ز اشک

محرم جلوه آن صبح بناگوش مباد

۳

هوس چادر گل گر ته خاکم باشد

خاکم از نقش کف پای تو گلپوش مباد

۴

وعده گردیده وفا طره پریشانی را

یارب امشب به درازی خجل از دوش مباد

۵

غیر اگر دیده به دیدار تو محرم دارد

فارغ از انده محرومی آغوش مباد

۶

گهری کش نظر از همت پاکان نبود

صرف پیرایه آن گردن و آن گوش مباد

۷

هر که را رخت نمازی نبود از نم می

جای در حلقه رندان قدح نوش مباد

۸

رهرو بادیه شوق سبک سیرانند

بار سر نیز درین مرحله بر دوش مباد

۹

مفتیان باده عزیزست مریزید به خاک

جوشد از پرده دگر خون سیاووش مباد

۱۰

همه گر میوه فردوس به خوانت باشد

غالب آن انبه بنگاله فراموش مباد

تصاویر و صوت

نظرات