غالب دهلوی

غالب دهلوی

شمارهٔ ۱۴۶

۱

نیست وقتی که به ما کاهشی از غم نرسد

نوبت سوختن ما به جهنم نرسد

۲

دوری درد ز درمان نشناسی هشدار

کز تپیدن دل افگار به مرهم نرسد

۳

می به زهاد مکن عرض که این جوهر ناب

پیش این قوم به شورابه زمزم نرسد

۴

خواجه فردوس به میراث تمنا دارد

وای گر در روش نسل به آدم نرسد

۵

صله و مزد میندیش که در ریزش عام

لاله از داغ و گل از چاک به شبنم نرسد

۶

بهره از سرخوشیم نیست دماغم عالی ست

باده گر خود بود از میکده جم نرسد

۷

هر چه بینی به جهان حلقه زنجیری هست

هیچ جا نیست که این دایره با هم نرسد

۸

فرخا لذت بیداد کزین راهگذر

به کسان می رسد آن کس که به خود هم نرسد

۹

هر کجا دشنه شوق تو جراحت بارد

جز خراشی به جگرگوشه ادهم نرسد

۱۰

طوبی فیض تو هر جا گل و بار افشاند

جز نسیمی به پرستشگه مریم نرسد

۱۱

سوزد از تاب سموم دم گرمم غالب

دل گرش تازگی از اشک دمادم نرسد

تصاویر و صوت

نظرات