غالب دهلوی

غالب دهلوی

شمارهٔ ۲۰۷

۱

کاشانه نشین عشوه گری را چه کند بس؟

بی فتنه سر رهگذری را چه کند بس؟

۲

بگداخت دل از ناله مگر این همه بس نیست

بیهوده امید اثری را چه کند بس؟

۳

کیموس مپیمای و ز اخلاط مفرمای

تا دشنه نباشد، جگری را چه کند بس؟

۴

در هدیه دل و دین به صد ابرام پذیرد

منت نه سرمایه بری را چه کند بس؟

۵

انصاف دهم چون نگراید به من از مهر

دلداده آشفته سری را چه کند بس؟

۶

با خویشتن از رشک مدارا نتوان کرد

در راه محبت خضری را چه کند بس؟

۷

گر سرخوشی از باده مرادست بیاشام

واعظ تو و یزدان، خبری را چه کند بس؟

۸

نایافته بارم به نراندن چه شکیبم

گیرم که خود از تست دری را چه کند کس؟

۹

آن نیست که صحرای سخن جاده ندارد

واژون روش کج نگری را چه کند کس؟

۱۰

غالب به جهان پادشهان از پی دادند

فرمانده بیدادگری را چه کند کس؟

تصاویر و صوت

نظرات