
غالب دهلوی
شمارهٔ ۲۲۱
۱
گویی که هان وفا که وفا بوده است شرط
آری همین ز جانب ما بوده است شرط
۲
هی هی نه یادداشت نخستینه شرط بود
گفتی ز یاد رفت چه ها بوده است شرط
۳
بس نیست این که می گذرد در خیال ما
گفتی به عشق آه رسا بوده است شرط
۴
لب بر لبت نهادن و جان دادن آرزوست
در عرض شوق حسن ادا بوده است شرط
۵
میرم ز رشک گر همه بویت به من رسد
کهآمیزش شمال و صبا بوده است شرط
۶
گو در میان نیامده باشد ولی به دهر
اندازه ای ز بهر جفا بوده است شرط
۷
گرم ست دم به ناله سرشکی فرو ببار
پاکی پی بساط دعا بوده است شرط
۸
همدم نمک به زخم دلم مشت مشت ریز
آخر نه پرسشی به سزا بوده است شرط؟
۹
تا نگذرم ز کعبه چه بینم که خود ز دیر
رفتن به کعبه رو به قفا بوده است شرط
۱۰
غالب به عالمی که تو ای خون دل بنوش
از بهر باده برگ و نوا بوده است شرط
تصاویر و صوت

نظرات