غالب دهلوی

غالب دهلوی

شمارهٔ ۲۲۴

۱

تا رغبت وطن نبود از سفر چه حظ؟

آن را که نیست خانه به شهر از خبر چه حظ؟

۲

از ناله مست زمزمه ام همنشین برو

چون نیست مطلبی ز نوید اثر چه حظ؟

۳

در هم فگنده ایم دل و دیده را ز رشک

چون جنگ با خودست ز فتح و ظفر چه حظ؟

۴

دلهای مرده را به نشاط نفس چه کار؟

گلهای چیده را ز نسیم سحر چه حظ؟

۵

تا فتنه در نظر ننهی از نظر چه سود؟

تا دشنه بر جگر نخوری از جگر چه حظ؟

۶

زانسوی کاخ روزن دیوار بسته اند

بی دوست از مشاهده بام و در چه حظ؟

۷

لرزد به جان دوست دل ساده ام ز مهر

بیچاره را ز غمزه تاب کمر چه حظ؟

۸

چون پرده محافه به بالا نمی زند

از وی به داعیان سر رهگذر چه حظ؟

۹

باید نبشت نکته غالب به آب زر

بی آنکه وجه می شود از سیم و زر چه حظ؟

تصاویر و صوت

نظرات