غالب دهلوی

غالب دهلوی

شمارهٔ ۲۴۰

۱

داریم در هوای تو مستی به بوی گل

ما راست باده ای که تو نوشی به روی گل

۲

اندازه سنج رشکم و ترسم ز انتقام

پوشم ز شمع چشم و نبینم به سوی گل

۳

بر گوشه بساط غریبست و آشناست

گلبن دیار گل بود و شاخ کوی گل

۴

اندیشه را به نیم ادا می توان فریفت

خون کن دلی که از تو کند آرزوی گل

۵

تا گل به رنگ و بوی که ماند؟ که در چمن

گل در پس گل آمده در جستجوی گل

۶

جوش بهار بس که مهارش گسسته است

تازد به دشت ناقه بیراهه پوی گل

۷

هی زود گیر زود گسل هی جگی جگی

در خشم خوی شعله و در مهر خوی گل،

۸

زان گه که عندلیب لقب داده ای مرا

افزوده ای امید من و آبروی گل

۹

در موسم تموز گلابی به تن بریز

تا آب رفته باز بیاید به جوی گل

۱۰

غالب ز وضع طالبم آید حیا که داشت

«چشمی به سوی بلبل و چشمی به سوی گل »

تصاویر و صوت

دیوان غالب دهلوی به کوشش دکتر محسن کیانی - غالب دهلوی - تصویر ۱۶۷

نظرات