
غالب دهلوی
شمارهٔ ۳۱
۱
جز دفع غم ز باده نبودهست کام ما
گویی چراغ روز سیاه است جام ما
۲
در خلوتش گذرد نبود باد را مگر
صرصر به خاک راه رساند پیام ما
۳
ای باد صبح! عطری از آن پیرهن بیار
تسکین ز بوی گل نپذیرد مشام ما
۴
هربار دانه بهر هما افگنیم و مور
آید به دام و دانه رباید ز دام ما
۵
گفتی: چو حال دل شنود مهربان شود
مشکل که پیش دوست توان برد نام ما
۶
از ما به ما پیام و هم از ما به ما سلام
رنج دلی مباد پیام و سلام ما
۷
مقصود ما ز دهر هر آیینه نیستیست
یا رب که هیچ دوست مبادا به کام ما
۸
غالب به قول حضرت حافظ ز فیض عشق
«ثبت است بر جریده عالم دوام ما»
تصاویر و صوت

نظرات