
غالب دهلوی
شمارهٔ ۳۱۸
۱
به دل ز عربده جایی که داشتی داری
شمار عهد وفایی که داشتی داری
۲
به لب چه خیزد از انگیز وعده های وفا
به دل نشست جفایی که داشتی داری
۳
تو کی ز جور پشیمان شدی چه می گویی؟
دروغ راست نمایی که داشتی داری
۴
به سینه چون دل و در دل چو جان خزیدی و باز
نگاه مهرفزایی که داشتی داری
۵
عتاب و مهر تو از هم شناختن نتوان
خرد فریب ادایی که داشتی داری
۶
خراب باده دوشینه ای سرت گردم
ادای لغزش پایی که داشتی داری
۷
به کردگار نگردیدی و همان به فسوس
حدیث روز جزایی که داشتی داری
۸
کرشمه بار نهالی که بوده ای هستی
به سر ز فتنه هوایی که داشتی داری
۹
هنوز ناز پی غمزه گم نداند کرد
ادای پرده گشایی که داشتی داری
۱۰
جهانیان ز تو برگشته اند گر غالب
ترا چه باک خدایی که داشتی داری
نظرات