غالب دهلوی

غالب دهلوی

شمارهٔ ۳۲

۱

نقشی ز خود به راهگذر بسته‌ایم ما

بر دوست راه ذوق نظر بسته‌ایم ما

۲

با بنده خود این همه سختی نمی‌کنند

خود را به زور بر تو مگر بسته‌ایم ما؟

۳

دل مشکن و دماغ و دل خو نگاه دار

کاین خود طلسم دود و شرر بسته‌ایم ما

۴

بر روی حاسدان در دوزخ گشوده رشک

از بهر خویش جنت در بسته‌ایم ما

۵

فرمان درد تا چه روایی گرفته است

صد جا چو نی به ناله کمر بسته‌ایم ما

۶

سوز ترا روان همه در خویشتن گرفت

از داغ تهمتی به جگر بسته‌ایم ما

۷

گویی وفا ندارد اثر هم به ما گرای

زین سادگی که دل به اثر بسته‌ایم ما

۸

تا در وادع خویش چه خون در جگر کنیم

از کوی دوست رخت سفر بسته‌ایم ما

۹

هرجاست ناله همت ما حق‌گزار اوست

حرزی به بال مرغ سحر بسته‌ایم ما

۱۰

از خوان نطق غالب شیرین‌سخن بود

کاین مایه زله‌ها ز شکر بسته‌ایم ما

تصاویر و صوت

نظرات