غالب دهلوی

غالب دهلوی

شمارهٔ ۳۲۵

۱

رفت آن که کسب بوی تو از باد کردمی

گل دیدمی و روی ترا یاد کردمی

۲

رفت آن که گر به راه تو جان دادمی ز ذوق

از موج گرد ره نفس ایجاد کردمی

۳

رفت آن که گر لبت نه به نفرین نواختی

رنجیدمی و عربده بنیاد کردمی

۴

رفت آن که قیس را به سترگی ستودمی

در چابکی ستایش فرهاد کردمی

۵

رفت آن که جانب رخ و قدت گرفتمی

در جلوه بحث با گل و شمشاد کردمی

۶

رفت آن که در ادای سپاس پیام تو

هرگونه مرغ صد قفس آزاد کردمی

۷

اکنون خود از وفای تو آزار می کشم

رفت آن که از جفای تو فریاد کردمی

۸

بندم منه ز طره که تابم نمانده است

رفت آن که خویش را به بلا شاد کردمی

۹

آخر به دادگاه دگر اوفتاد کار

رفت آن که از تو شکوه بیداد کردمی

۱۰

غالب هوای کعبه به سر جا گرفته است

رفت آن که عزم خلخ و نوشاد کردمی

تصاویر و صوت

نظرات