
غالب دهلوی
شمارهٔ ۳۲۷
۱
اگر به شرع سخن در بیان بگردانی
ز سوی کعبه رخ کاروان بگردانی
۲
به نیم ناز که طرح جهان نو فگنی
زمین بگستری و آسمان بگردانی
۳
به یک کرشمه که بر گلبن خزان ریزی
بهار را به در بوستان بگردانی
۴
به خاطری که درآیی به جلوه آرایی
بلای ظلمت مرگ از روان بگردانی
۵
به گلشنی که خرامی به باده آشامی
قدح ز جوش گل و ارغوان بگردانی
۶
به کوی غیر روی چون مرا به ره نگری
به جبهه چین فگنی و عنان بگردانی
۷
وفاستای شوی چون مرا به یاد آری
به خویش طعنه زنی و زبان بگردانی
۸
به بیم خوی خودم در عدم بخوابانی
به ذوق روی خودم در جهان بگردانی
۹
به بذله خاطر اسلامیان بیازاری
به جلوه قبله زردشتیان بگردانی
۱۰
اجازتی که کنم ناله، تا کجا غالب
ز لب به سینه تنگم فغان بگردانی
نظرات