
غالب دهلوی
شمارهٔ ۴
۱
ای به خلا و ملا خوی تو هنگامه زا
با همه در گفتگو بی همه با ماجرا
۲
شاهد حسن ترا در روش دلبری
طره پر خم صفات موی میان ماسوا
۳
دیده وران را کند دید تو بینش فزون
از نگه تیزرو گشته نگه توتیا
۴
آب نبخشی به زور خون سکندر هدر
جان نپذیری به هیچ نقد خضر ناروا
۵
بزم ترا شمع و گل خستگی بوتراب
ساز ترا زیر و بم واقعه کربلا
۶
نکبتیان ترا قافله بی آب و نان
نعمتیان ترا مائده بی اشتها
۷
گرمی نبض کسی کز تو به دل داشت سوز
سوخته در مغز خاک ریشه دارو گیا
۸
مصرف زهر ستم داده به یاد توام
سبز بود جای من در دهن اژدها
۹
کم مشمر گریه ام زانکه به علم ازل
بوده در این جوی آب گردش هفت آسیا
۱۰
ساده ز علم و عمل، مهر تو ورزیده ایم
مستی ما پایدار، باده ما ناشتا
۱۱
خلد به غالب سپار زان که بدان روضه در
نیک بود عندلیب خاصه نوآیین نوا
تصاویر و صوت

نظرات