
غالب دهلوی
شمارهٔ ۴۸
۱
از انده نایافت قلق میکنم امشب
گر پرده هستیست که شق میکنم امشب؟
۲
هان آینه بگذار که عکسم نفریبد
نظاره یکتایی حق میکنم امشب
۳
آتش به نهادم شده آب، از تف مغزم
از تب نبود این که عرق میکنم امشب
۴
جان بر لبم اندازه دریا کشییم نیست
از می طلب سد رمق میکنم امشب
۵
از هر بن مو چشمه خون بازگشادم
آرایش بستر ز شفق میکنم امشب
۶
می میچکد از لعل لبش در طلب نقل
مشتی ز کواکب به طبق میکنم امشب
۷
نازم سخنش را و نیابم دهنش را
خوش تفرقه در باطل و حق میکنم امشب
۸
عمریست که قانون طرب رفته ز یادم
آموخته را باز سبق میکنم امشب
۹
غالب نبود شیوه من قافیهبندی
ظلمی است که بر کلک و ورق میکنم امشب
تصاویر و صوت

نظرات